روند تحولات نظامي و اخبار پشت پرده آمريکاييها و نوع حرکت نظامي آنها در خاورميانه و عراق، هيچ شکي باقي نميگذارد که آمريکا در صدد حملهاي به نام «عمليات پيشگيرانه» عليه ايران و در هم کوبيدن مراکز مهم اتمي، نظامي و اقتصادي ايران و سپس بمباران مراکز فرماندهي سياسي و نظامي کشور است. آنچه تا کنون مانع اين امر شده، سياستهاي دفاعي ايران و ناتوانايي برآورد دقيق حجم و گستردگي پاسخ اين كشور بوده است. تغيير جريان تحولات نظامي عراق از به اصطلاح کشمکش ايراني ـ آمريکايي به درگيري عراقي ـ ايراني، روي ديگر سکه تازه تأسيس سياست آمريکايي در منطقه است تا در فرض حمله نظامي به ايران، سرانجام قادر به استفاده از برخي تواناييهاي ارتش عراق عليه ايران باشد. اين فرضيه از آن روي تقويت ميشود که ارتش آمريکا، يک نيروي اشغالگر در اين کشور به شمار ميرود و تلاش دارد تا در عاليترين شکل ممکن، فرماندهان نظامي عراق را با خود همراه کند. در کنار اين امر، ورود برخي چهرههاي سياسي شيعه عراق همچون «موفق الربيعي»، مشاور امنيت ملي عراق و شاگرد محبوب مشاور امنيت ملي آمريکا «استفنهادلي» و در پيش گرفتن مواضع ضد ايرانياش، نشان ميدهد که عناصر وابسته، چه سني و چه شيعه که در دوران تبعيد خارج از عراق، درسهاي فراواني آموختهاند، در اوضاع حساس و بحراني به سود آمريکا، وارد کارزار ميشوند. موفق الربيعي که در کارنامه سياسي خود، عضويت در حزب الدعوه عراق و سپس اخراج از اين حزب به دليل روابط مشکوک با انگليس و نيز سفارت آمريکا در انگليس (پيش از سقوط نظام صدام حسين) را دارد، بدون شک يکي از نزديكترين چهرههاي سياسي شيعي در عراق به دولت آمريکا به شمار ميرود و اگر فرض بر اين باشد که آمريکا خواهان بروز معادله برخورد عراقي ـ ايراني از نوعي جديد است تا بستر يک برخورد نظامي در منطقه را فراهم کند، چه کسي بهتر از مشاور امنيت ملي عراق تا اين مقدمه سياسي را فراهم کند؟ تحولات نظامي عراق نيز گوياي آن است که آمريکا در صدد است، پيش از هر حملهاي به ايران، فرضيه پاسخ منطقهاي ايران به حملات آمريکا را کامل محو کند. بر همين اساس، با آن که جيشالمهدي در سياست و عمل از ايران فاصلهاي طولاني دارد، اما با سرکوب ارتش آمريکا تا نابودي کامل روبهرو ميشود و با همين نگاه است که ناوگان دريايي آمريکا در برابر سواحل لبنان، لنگر انداختهاند تا در صورت يک جنگ فراگير با ايران، امکان پاسخگويي منطقهاي ايران از بين برود. و باز با همين فرضيه است که آذربايجان در يک گستاخي شگفت و با اشاره و پيامي آمريکايي، جلوي فرستادن سوخت اتمي نيروگاه اتمي بوشهر از روسيه را ميگيرد و اين در حالي است که با انتقال هواپيماهاي سوخترسان و جاسوسي «آواکس» به آذربايجان که از ماهها پيش عملي شده، اکنون روشن است که دولت آذربايجان در صورت بروز يک جنگ آمريکايي عليه ايران، نقشي استراتژيک بازي خواهد کرد. در همين راستاست که طرح ازسرگيري گفتوگوهاي اسرائيل و سوريه با شدت بيشتري توسط يک واسطه کاملا مرضيالطرفين و مسلمان پيگيري شده است تا در فرايند گفتوگويهاي احتمالي مستقيم سوريه و اسرائيل، سوريه از معادله برخورد نظامي احتمالي ايران و آمريکا فاصله گيرد تا از قدرت فرامنطقهاي ايران در يک جنگ احتمالي به شدت کاسته شود و آنگاه امکان تصفيه و قلع و قمع همپيمانان ايران در خاورميانه نيز در پي حمله به ايران، بهتر فراهم شود. و باز در همين راستا، تلاش دوچندان آغاز شده است تا بحران سياسي لبنان با برگزيدن رئيس جمهور توافقي لبنان در 24 ارديبهشت، به ساحل آرامش برسد و با استقرار نهادهاي قانون اساسي لبنان، فضاي کشور به سويي كشانده شود تا در صورت برخورد نظامي ايران و آمريکا، لبنان نيز در سايه استقرار سياسي و امنيتي فراگير از معادله پاسخهاي فرامنطقهاي ايران نيز خارج شود. اين، همزمان با تشديد حملات شديد سياسي عناصر همپيمان با آمريکا در لبنان عليه ايران و حزب الله لبنان است. همه اين سناريوهاي «پاستوريزه آمريکايي» در آستانه فرا رسيدن فصل گرما در منطقه با اعزام ناوگانهاي دريايي آمريکا به خليج فارس تکميل ميشود. آمريکاييها در حالي که قيافه يک معصوم بيگناه را در کنار اين همه تحولات به خود گرفتهاند، ناشيانه و سادهلوحانه اينگونه اعلام ميکنند که قصد هيچ حملهاي را به ايران ندارند، اما از رد پاي آنها روشن است که يکي از اهداف مهمشان از اين همه تحولات نظامي، حمله به ايران بوده که در نتيجه تحولات داخلي ايران و تحولات منطقهاي، اين استراتژي تا کنون عملي نشده است. اما در اين سوي ميدان، اگر فرض بر اين است که آمريکا در صدد حملهاي گسترده به ايران است، پس اين حق براي يک عقل و اداره نظامي پابرجاست تا با يک عمليات بازدارنده عليه اهداف آمريکايي، جايي که آمريکاييها انتظار آن را ندارند، آغازگر دفاعي همهجانبه از خود باشد. چه کسي ميتواند از اين سياست انتقاد کند؟ آيا کساني که خود پايهگذار چنين سياستي بوده و بر پايه آن به عراق و سومالي حمله برده و فضاي آبي خليج فارس را بيش از دو سال به يک قلعه بزرگ نظامي تبديل کرده و دو کشور مسلمان را به اشغال خود درآوردهاند و ناوهاي خود را اکنون در درياي مديترانه و در برابر سواحل سوريه و لبنان مستقر کردهاند، ميتوانند خردهاي بر آن گيرند؟ البته بر خلاف گذشته که گفته ميشد «آمريکا ميداند که ايران چگونه پاسخ خواهد داد»، اين بار بايد با قاطعيت و يقين گفت که آمريکاييها هرگز نميدانند ايران با تکيه بر چه تاکتيک و سلاحهايي پاسخ خواهد داد. آمريکايي نميدانند، اما درخواهند يافت که بخش بزرگ بررسيهاي نظامي آنها درباره قدرت نظامي ايران اشتباه بوده است و اگر آنها آغازگر جنگي باشند، آن جنگ، جنگي است که 100 در صد، نقطه پايانش را ايران تعيين ميکند و با قدرت دفاعي روبهرو خواهند شد که هيچ يک از جاسوسانشان، نتوانستهاند در هيچ بررسي آن را کشف کنند و به آگاهي آمريکاييها برسانند. ايران، دنياي آمريکا را دنياي تجاوزگري و دنياي سياست سلطه ميداند، آمريکا را منتظر بهانهاي کوچک براي تجاوز به ملتها ميبيند و از همين روي، نيروهاي مسلح خود را براي مقابله با آمريکا بسيار قوي كرده است و از همين نگاه، آخرين حرف ايران نيز زده و به صداي رسا به آمريکا اعلام شده است: «اين جرأت و اين گستاخي در دشمنان ملت ايران نيست که وارد ميداني شوند که خروج از آن براي آنها امکانپذير نيست.» آمريکا بايد به درستي مفهوم اين پيام را دريابد.*———————*از سخنان آيتالله خامنهاي در فارس