سيد محمدعلي ابطحي در يادداشتي در سايت خود نوشت: مسأله صدور انقلاب يکي از پر حرف و حديثترين مباحث پس از انقلاب بوده است. در اوايل انقلاب، واحد نهضتهاي آزاديبخش سپاه تشکيل شد که سيد مهدي هاشمي، مديريت آن را داشت که وقتي قرار شد با وي برخورد شود، بنا به کتاب خاطرات چاپ شده آقاي ريشهري، از مراکز مربوط به آنان سلاحهاي فراوان کشف شد که همگي براي اعزام افراد و مواد انفجاري به ديگر کشورها با هدف صدور انقلاب طراحي شده بود. در همان کتاب آقاي ري شهري مکاتباتي از آيتالله منتظري هست که نسبت به ارسال ساکهاي دربردارنده مواد منفجره به عربستان توسط عوامل غير مرتبط، به مهدي هاشمي در سال پيش از آن ماجرا اعتراض ميکند و معلوم ميشود عوامل ديگري هم به اين فکر اعتقاد داشتند.
اين برداشت از صدور انقلاب ـ هرچند احتمالا پس از سيد مهدي هاشمي هم کم و بيش ادامه داشت ـ نه شدني بود و نه مفيد، زيرا عملا همه دنيا از ايران ترسيدند و همه در برابرمان موضعگيري ميکردند. برداشت ديگر اين بود که انقلاب اسلامي، يک تفکر است و ظرفيت آن را دارد که به طور طبيعي بر دلها بنشيند و صادر شود. آقاي خاتمي پريروزها با جمعي از انجمن اسلامي دانشجويان گيلان سخناني گفته که همين دو نوع طرز تفکر را در مورد صدور انقلاب مطرح ميکند و اشاره دارد که صدور انقلاب، صدور الگوست، نه اينکه با اسلحه و مواد انفجاري به سراغ کشورها بروند و بعد بيشتر روي اين نکته تأکيد ميکند که اگر ما نتوانيم در داخل ايران، نوعي رفتار کنيم که الگو باشيم، عملا نميتوانيم به فکر صدور اين ايده باشيم.
گاه برخي سخنان بيآنکه گوينده بخواهد با حوادث جهاني پيوند ميخورد و معناي ويژهاي پيدا ميکند؛ مثل وقتي که همه دنيا از آمريکا ميپرسيدند سلاح هستهاي به چه درد ايران ميخورد که دنبال ساخت آن باشد، حرف آقاي احمدينژاد که گفت ميخواهيم اسرائيل را از بين ببريم، کاملا مشکل آمريکا در تبليغات را از بين برد و به همه دنيا اعلام کرد، رژيمي که ميخواهد يک کشور ديگر را نابود کند، حتما بايد از سلاح هستهاي استفاده کند. اين سخن آقاي خاتمي که هيچ ربطي به حوادث كنوني عراق نداشت، توسط برخي از رسانههاي دنيا، مورد سوءاستفاده قرار گرفت و آن را مرتبط وضعيت كنوني ادعاي وجود نظامي ايران در عراق معرفي کردند. اصحاب کيهان، خيلي با مزه اين سخن حق آقاي خاتمي را «خيانت ملي» مينامند، ولي هنوز در کف افتخارآفريني آن گاف آقاي احمدي نژاد هورا سر ميدهند.