محمدرضا خاتمی و زهرا اشراقی درباره ازدواج دخترشان با پسر خرازی و اخباری که در این باره در برخی رسانهها منتشر شده است، توضیحاتی دادند.به گزارش عصر ایران، متن این گفتوگو در نشریه «رویش» به شرح زیر است:آقای خاتمی! سایتهای مختلف نوشتند که شما برای عروسی دخترتان خیلی خرج کردهاید، درست است؟خاتمی: والله ما خرج نکردهایم، خانواده داماد خرج کردهاند! ما از سیاست یاد گرفتهایم جایی نخوابیم که آب زیرمان برود! بنابراین در مجلس عروسیمان همه بودند. از چپترین تا راستترین حضور داشتند. از بیت رهبری، مسئولان دولت آقای احمدينژاد، آقای ناطق نوری (که من ارادت خاصی به ایشان دارم و از دوستان خوب ما هستند)،روحانیون، دانشگاهیان، مشارکتیها، مؤتلفه و… در این عروسی حضور داشتند.ما خیلی آشکار و شفاف مراسممان را برگزار کردیم و همه کسانی که در آن مراسم بودند، شهادت میدهند که یک مراسم معمولی در سطح شأن خانوادگی ما بود. اما هم ما خانواده بزرگی داریم، هم آقای خرازی در نتیجه تعداد زیاد بود، اما مراسمی که برگزار شد معمولی بود.عروسی پسر آقای احمدينژاد با دختر آقای مشایی که به تازگی برگزار شد، بسیار ساده ودور از هر تکلفی بود که شبههساز باشد. ولی شما این کار را نکردید.خانم اشراقی: آقای احمدينژاد رئیسجمهور هستند و من هم اگر رئیسجمهور بودم، همین کار را میکردم، اما قطعاُ اجازه نمیدادم که این مراسم از اخبار پخش شود.عروسی دختر آقای رفسنجانی به همین سادگی برگزار شد. عروسی نوههای امام(ره) و دختر آقای خاتمی از این سادهتر بود، با توجه به اینکه هیچ کدام را در تلویزیون نشان ندادند. ضمناً اگر آقای احمدينژاد که با شعار سادگی و سادهزیستی آمدهاند، کاری غیر از این میکردند، جای حرف وبحث داشت.تازه ما هم خرج عروسی را ندادیم. ولی اگر میدادیم از پول پزشکی شوهرم بود نه ریاستجمهوری.
چه ایرادی دارد مردم ببینند مراسم عروسی پسر رئیس جمهورشان ساده برگزار شده؟خاتمی: ایرادی ندارد،اصولا ولیمه دادن، جشن گرفتن و خانوادهها را دور هم جمع کردن که چیز بدی نیست.اما من فکر میکنم یک سری اصول و آرمانهایی وجود دارد که در موردشان بد تبلیغ کردهایم. اسراف و تجمل امری ناپسند است، اما صله رحم و دور هم جمع شدن و ولیمه دادن، چیز بدی نیست.پس در عروسی دختر شما تجملات نبوده؟
خاتمی: به هیچ وجه نبود. همانطور که گفتم، از همه جناحها و گروهها در عروسی دخترم حضور داشتند و از نزدیک این مسئله را دیدند. اما سر و صدایی که شد، بیشتر مربوط به مراسم خواستگاری بود که در آن 15 – 16 نفر از خانمهای دو خانواده در خانه مادر خانم اشراقی جمع شدند.این مراسم به مراتب سادهتر از مراسم عروسی بود اما گفتند ماشینهای دولتی ردیف شده بودند که بعداً هم معلوم شد ماشینها مال کس دیگری بوده. آنهایی که این خبر را به سایتها داده بودند، مستقیم و غیر مستقیم از من عذرخواهی کردند، اما انصاف این را نداشتند که واقعیت را در همان سایتها علنی بنویسند.در این ازدواجها که به اصطلاح ازدواج سیاسی و حزبی نامیده میشود، روابط عاطفی بین یک زوج چه نقشی دارد؟ مثلا دختر شما علاقهمند بود با پسر آقای خرازی ازدواج کند یا اینکه نه، به تکلیف خانوادگی و سیاسی این دو نفر زیر یک سقف رفتند؟خانم اشراقی: ارتباط ما با خانواده آقای خرازی به سیاست ربطی ندارد. ایشان دوست چندین ساله ما هستند و بچههای ما با هم بزرگ شدهاند. من میتوانم به جرأت بگویم پسر آقای خرازی خیلی عاشق فاطمه بود، منتهی من دوست نداشتم دخترم در سن پایین ازدواج کند و میگفتم باید درسش تمام شود. اصلا هم دوست نداشتم که دخترم بگوید این پسر تحصیلاتش خوب است، از لحاظ مالی وضعیت مناسبی دارد و به همین خاطر قبول میکنم. دوست داشتم دخترم با عشق ازدواج کند، چون خیلی به این موضوع علاقه دارم.این اتفاق افتاد و دخترم با عشق و علاقه ازدواج کرد و گرنه من محال بود اجاره بدهم سر سفره عقد بنشیند.خاتمی: فاطمه خواستگارهای زیادی داشت از جمله فرزندان کسانی که از لحاظ موقعیت سیاسی و اجتماعی و مالی، در مقامهای خیلی بالاتر از آقای خرازی بودند. از لحظهای که ایشان ابراز علاقه کردند تا برپایی مراسم چهارسال طول کشید و در این مدت برای بچهها فرصتی فراهم شد که همدیگر را بیشتر بشناسند و با روحیات، اخلاق و خانوادههای هم آشناتر شوند.