دانلود رمان خنیاگر غمگین از یگانه اولادی و مینا شوکتی بصورت pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در www.hamayeshmehr.ir
📚#خنیاگر_غمگین
✍️نویسندگان: #یگانه_اولادی #مینا_شوکتی
✨ژانر: #عاشقانه_ازدواج_اجباری_خیانتی_انتقامی
📑خلاصه:
گویند که بهشت زیر پای مادران است..
اما در قصه ما یک مادر جهنمی وجود دارد که پاکی دخترش را دست آمیز امیال و هوس های خود میکند و در این میان دون ژوانی برای نجات دخترک وارد میشود اورا از مادرش جدا کرده و دخترک را مانند فرزند خود بزرگ میکند اما کی احساساتش به اون مانند معشوق میشود …چه زمانی به خود می آید و میبیند خود نیز به دخترک دل داده اما..ای کاش همه چیز به این آسانی بود
خیانت این واژه سهمگین کمر دخترکمان خرد میکند آیا او کمر راست خواهد کرد بعد این ماجرا ؟
آیا دون ژوان خود را خواهد بخشید ؟
آیا سکانس سناریو ترسناک خیانت معشوقش را فراموش میکند ؟!
دانلود رمان خنیاگر غمگین از یگانه اولادی و مینا شوکتی بصورت pdf
دانلود رمان my policeman به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
عنوان رمان : طبقه تاریک
نویسنده: ستاره شجاعی مهر
ژانر: عاشقانه، معمایی
تعداد صفحه: 338
ملیت:ایرانی
سونا برای رسیدن به ارثیهی خانوادگی مجبور است به مکانی ناشناخته برود تا از چند کودک نگه داری کند! اما شبها در آن مکان صداهای عجیب و غریبی میشنود از طرفی وجود مردی جوان مرموزی در نزدیکی اش همه چیز را پیچیدهتر میکند …
خلاصه رمان طبقه تاریک
هوا به شدت سرد است و این سرمای عجیب و استخوان سوز چیزی نیست که بیش از این آن را تجربه کرده باشم از دور هم صدای عجیب و غربی میشنوم تقریبا مطمئنم صدای زوزه گرگ است. آب دهانم را قورت می دهم و تمام حواسم را میگذارم به چراغ های روشن خانه ای که پیش رویم قرار دارد باید زودتر به آنجا برسم. موبایلم در نزدیکی دروازهی چوبی اخطار خاموشی میدهد. به شانسم بدم لعنت میفرستم و تصمیم میگیرم اندک راه باقی مانده را با سرعت بدوم. جلوی در که میرم موبایلم را که
دیگر خاموش شده داخل کیفم میاندازم. نگاهی به محوطه میاندازم موتوری کنار یک خانهی سرایداری کوچک پارک شده است. خانه ای که قرار است برای مدتی در آن زندگی کنم دو طبقه است و در طبقهی بالا ایوانی بزرگ با نرده های بلند دارد. گلدان های زیبایی هم روی نرده های طبقه دوم قرار دارد که ظاهر خانه را زیبا کرده است. دیوارهاگلی و سقف خانه از چوب است. با خودم فکر میکنم اصلا میشود همچین جایی زندگی کرد؟ در را باز میکنم و وارد محوطه میشوم. اطراف خانه باغچهی کوچکی
وجود دارد و یک درخت بزرگ گردو که زیرش تخت و صندلی های چوبی گذاشته اند. مسیرم را سمت خانهی سرایداری برمیدارم و به ذهنم فشار میآورم تا نام سرایدارش را به خاطر بیاورم چند ضربهی کوتاه به در میزنم و خدارا شکر میکنم که چراغ این خانه روشن است. کمی بعد در باز میشود و مردی با موهای یکدست جوگندمی و چشمانی روشن جلوی رویم ظاهر میشود. نمیتوانم منکر شوم ظاهر خشنش با اخمی که به صورتش نشانده تا چه اندازه من را میترساند اما در شرایطی که هستم او تنها کسیست که …
دانلود رمان رفیق روزهای بد اثر شبنم سعادتی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در دانلود رمان
ژانر رمان: عاشقانه
نویسنده : شبنم سعادتی
تعداد صفحات: 1526
خلاصه رمان: هامون و دختری که با او زندگی میکند منتظر تولد فرزندشان هستند، اما جنین به دلائل نامعلومی سقط میشود. هامون که فکر میکند مشکل از هستی است به او دلداری میدهد. اما جواب دکتر هر دو را متحیر میکند، مشکل از خود هامون است و دیگر قادر به بچهدار شدن نیست و این موضوع باعث میشود هستی یک صبح او را برای همیشه ترک کند.
قسمتی از متن رمان رفیق روزهای بد
هامون به واکنش تندم خندید و گفت: امروز تو مغازه با بابام حرف زدم بهش گفتم که دستم خیلی تنگه اونم قبول کرد که بهم سرمایه بده واسه خودم کاری چیزی ردیف کنم فکر نمی کردم به این زودی به چیزی که میخواست برسد پس نقشه اش برای جا زدن ،من، به جای هستی گرفته بود. دستانم را زیر چانه قلاب کردم و کمی در جا پریدم وای هامون خیلی خوشحال شدم. دیگه رفتی که قاتی خرپول ها شی! خندید و گفت:
دیگه تا اون حدم نه بعدش چهره اش فکری شد و گفت یه چیز دیگه هم… چی؟ به صورتم نگاه ه کرد و گفت: گفت به شرطی که تو همین چند روز آینده عقد رسمی كنيد.یک طوری شدم حسی که نمی توانستم اسمی رویش بگذارم نه شبیه خوشحالی بود نه ناراحتی سخت بود که نپرسم میخوای چیکار کنی؟ فعلا باید بریم ،عراق، بعدش یه کاریش میکنم
لحنم بی اختیار دلگیر شد چه کاری مثلا؟ بعد عراق میخوای برگردی تهران و به خانواده ت هم بگی بچه سقط شد و ما به درد هم نخوردیم و جدا شدیم…
و از این حرفا… مقابلم ایستاد و یک دستش را روی میز ناهار خوری گذاشت. چشمان سیاه و کشیدهاش را در صورتم چرخاند و صدایش برخلاف همیشه آرام و خفه به نظر رسید بعد برگشت از عراق شاید بهش بگم بچه سقط شد اما نمی گم ما به درد هم نخوردیم. آدم چطوری دلش می آد در مورد تو اینو بگه؟ گیج شدم انگار همزمان هم چیزی در دلم فرو ریخت و…
دانلود رمان رفیق روزهای بد
دانلود رمان 365 days با ترجمه فارسی pdf به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
📚#راز_مانا
✍️نویسنده:#پونه_سعیدی
✨ژانر :#عاشقانه_تخیلی_فانتزی_ماجراجویی_معمایی
📑خلاصه:
هانی، دختری که با لمس شدن و لمس کردن افراد مشکل داره، متوجه میشه نامزدش بهش خیانت کرده! درست تو همین شبی که فکر میکنه زندگیش سیاه شده، مردی رو میبینه که سالهاست میشناسه! البته تو خواب! مردی که ادعا میکنه هانی عادی نیست و اون رو با خودش به یه گروه جدید میبره، گروه جدید، خانواده جدید! قدرت های جدید و … عشق و خطرات جدید…
این داستان یه عاشقانه راز آلود از دنیای جادو و انسان های متفاوته…
دانلود رمان فارسی رایگان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
#ظالم_و_زیبا (جلد اول از مجموعه #ظالم)
مترجم: #پرتو_فرهمند
امتیاز 4.22 در سایت گودریدرز
چاپ اول: 2020
ژانر: #عاشقانه #مافیایی #هیجانی #رازآلود
خلاصه:
“اون برای من غریبه بود؛ یک شب بارونی در عین درموندگی، حضور نجات بخش اون غریبه با هاله تاریک و خطرناکی که دورش رو فرار گرفته بود، حس کردم. اون منو از شر دزدهایی که به رستوران حمله کرده بودن نجات داد و من هیچی ازش نمیدونستم، به جز اینکه فقط در آغوش اون مرد احساس امنیت میکردم. اما امنیت، فقط یک توهمه! هر ناجی یک قهرمان نیست! اگر یک مرد خطرناک جون شمارو نجات بده، در ازاش باید بهای سنگینی رو پرداخت کنین. لیام بلک در عوض نجات جونم از من چیزی رو میخواست که برام غیرممکن بود”
ترووی سالیوان، دختر 24 ساله ای که دور از خانواده ش در بوستون زندگی میکنه. سال آخر دانشکده حقوق رو پشت سر میذاره و برای در آوردن خرج زندگیش شب ها در رستوران “بادی” به عنوان گارسون کار میکنه.
11 ماه! مردی موز و سیاه پوشی که ترووی بهش لقب “گرگ” داده 11 ماه به اون رستوران میاد، پشت میز میشینه، فقط قهوه میخوره و تمام مدت به ترووی خیره میشه و در نهایت بدون اینکه چیزی بگه و بعد میره.
رازها و سرگذشت این مرد، تاریک تر از اونیه که بتونه خودش رو به ترووی نزدیک کنه و فقط یک راه برای بدست آوردن این دختر داره! پیشنهاد عجیبی سرنوشت اون دو نفر رو به همدیگه گره میزنه.
قیمت هر شش قسمت جلد شامل
ظالم و زیبا،بهشت ظالم،سرشت ظالم،ظلم و شهوت،قلبهای ظالم،عهدهای ظالم
فقط 25 هزار تومان
شماره پشتیبانی پس از خرید :
09170706899
سرکار خانم شورکی
خرید از لینک زیر
دانلود رمان ژولیت و رومئو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نام رمان: #کیلومتر_صفر
ژانر: #عاشقانه #جدید
نویسنده: #شیوا_بادی
خلاصه:
علی، مردی مذهبی و سر به زیره که برای گرفتن حق برادرش دختر دشمنشون رو میدزده ، دختری که تازه از آلمان برگشته و در قید و بندهیچی نیست و حسابی دل از پسرمونن میبره!
مشغول درست کردن ناهار بود که با صدای شکستن ظرف و سپس جیغ بلند همتا خودش را به اتاق رساند. در را باز کرد و با تخت خالی روبرو شد داخل آمد و نگاهش در اتاق گردش کرد: چی شد؟ کجایی؟ خواست بچرخد که تیزی جسمی به دستش ضربه زد و خون از بازویش بیرون ریخت … همتا از پشت در بیرون آمد و نگاه پیروز و مغرورش را به علی دوخت… علی با درد روی زخمش را گرفت نگاه خشمگینش را به همتا دوخت: تف به ذاتت دختر ! همتا که از قبل لباسش را عوض کرده و مانتو و شالش را پوشیده بود به سرعت خواست از اتاق بیرون برود که علی دوید و دستش
رمان کیلومتر صفر شیوا بادی
از روی شالش به موهایش چنگ شد و باعث شد صدای پر درد همتا بلند شود: کجا؟ _ولم كن … ولم كن عوضى. -عوضی خودتو اون عموی بی شرفته … همتا چرخید و نگاهش روی دست سالم علی که به موهایش چنگ شده بود افتاد … در کسری از ثانیه دندان هایش در بازوی سالم على فرو رفت و صدای داد علی بلند شد و باعث شد موهای همتا را رها کند. همتا فرصت را غنیمت شمرد و از اتاق بیرون رفت … پله ها را پایین دوید و به طرف در سالن رفت در دل از خدا خواست در باز باشد و دستگیره را پایین کشید … در باز شد و نفسش را به آسودگی بیرون داد نگاهی به
پشت سرش انداخت و علی را در حال پایین آمد از پله ها دید، به قدمهایش سرعت بخشید و به حیاط رفت… حال بهتر میتوانست فضای بزرگ باغ پیش رویش را ببیند از پله ها که پایین آمد، به فاصله ده قدم استخر بزرگی کنارش بود و در انتها حیاط پوشیده از سنگ ریزه و ماشینی که آن شب سوار شده بود و فکر میکرد آژانس است! هنوز از کنار استخر نگذشته بود که دست علی مانتو اش را از پشت کشید و باعث شد همتا تعادلش را از دست بدهد و به داخل استخر بیوفتد ! على نفس نفس میزد و به دست و پا زدن دخترک در آب نگاه کرد. یعنی شنا بلد نیست؟ همتا لحظه ای …
دانلود رمان مجموعه مافیا از دنیل لوری بصورت رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در دانلود رمان
📚#شیرین_ترین_فراموشی (جلد اول مجموعه مافیا)
✍️نویسنده: #دنیل_لوری
✨ژانر: #عاشقانه_مافیایی
📑خلاصه:
النا بخاطر اشتباهی مجبور شد از ازدواج از پیش تعیین شده اش چشم پوشی کند و خواهر کوچکترش با نیکو بدنام ترین رییس مافیا ازدواج کند اما از اولین دیدار کشش زیادی بین النا و نیکو به وجود می آید…
📚#جنون_دلبستگی (جلد دوم مجموعه مافیا)
✍️نویسنده: #دنیل_لوری
✨ژانر: #عاشقانه_مافیایی
📑خلاصه:
“در یک شب زمستانی زندگی این دو در هم تنیده می شود”.
زن لباس هایش خیلی تنگ، پاشنه هایش خیلی بلند است. با صدای خیلی بلند می خندد، بدون رعایت آداب غذا می خورد و بیشتر گفته های کتاب ها را در هم می آمیزد. کمتر کسی می داند این فقط یک پنهان کاری ماهرانه برای مخفی کردن حمله های عصبیش است …
به هر حال، تا زمانی که او همراهش است، هیچکس نمی تواند پوسته ظاهری جیانا را بشکند.
اغلب مردم مرد را نمونه ای از اخلاق می بینند؛ یک مامور ویژه که حامی قانون است.
اما در دنیای زیرزمینی نیویورک، او را به عنوان کلاهبرداری قاتل می شناسند. کسی با طبیعتی آنچنان سرد که انگار قلبی از یخ در سینه دارد.
کریستین آلیستر در جوانی، زیر نور تند سلولی سرد و مرطوب، همیشه نقشه ای که در رویایش می دید را دنبال می کرد.
جیانا از او متنفر است. از رفتار سرد و خشنش، از تکبر و چشمان تیز بینش و…
📚#تاریک_ترین_وسوسه (جلد سوم مجموعه مافیا)
✍️نویسنده: #دنیل_لوری
✍️مترجم: #م_سواد_کوهی
✨ژانر: #عاشقانه
📑خلاصه:
زمانی یک پیشگو به میلا گفته بود، مردی را پیدا خواهد کرد که نفسش را بند می آورد. و از گفتن اینکه این دقیقا وقتی خواهد بود که او برای زندگیش در حال فرار است، خودداری نموده بود.
میلا همیشه کاری که از او انتظار می رفت را انجام داده بود، لباس مناسب می پوشید، با پسران مثبت و درسخوان قرار می گذاشت و سوال نمی پرسید.
نه در مورد غیبت های پدرش یا در مورد اصرار پدرش مبنی براینکه میلا پایش را در زادگاهش، روسیه نگذارد.
میلا خسته از قوانین و سوالات بی پایان، همان کاری را می کند که همیشه آرزویش را داشت. با هواپیما به مسکو میرود.
هرگز فکرش را نمی کرد که در راه شیفته و جذب مردی شود.
مردی با ثروتی غیر قابل توضیح.
با تتوهایی روی دست ها و رازهایی در چشم هایش.
اما طولی نمی کشد که نوازشش به چنگی خشن تبدیل می شود که فریادهای او را خفه می کند.
انتقام خوراکی ست که باید سرد سرو شود، متاسفانه، زمستان روسیه سردتر از همه آنهاست و میلا بزودی یاد می گیرد تنها راه یک فرار موفق این است که کاری غیرممکن انجام دهد و یخ قلب گروگانگیرش را آب کند.
دانلود رمان daddy pdf به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
📚#پاییز_هزار_رنگ
✍️نویسنده: #شیرین_عمرانی
✨ژانر: #عاشقانه
📑خلاصه:
– ممنون از کمکتون… حالا میشه بگید دقیقا چه اتفاقی افتاده که اومدید اینجا و…
– مزاحمتون شدم.
سرم رو پایین میندازم. جملهم رو به بهترین شکل ممکن کامل کرده.
– چه خوبه که آدم رکی هستید… از آدمای دورو متنفرم.
واقعا برام مهم نیست که در موردم چی فکر میکنه اما خب نمیشه که به قول خودش رک باشم و بروش بیارم که باید آشپزخونه رو ترک کنه.
– البته میدونم که مطمئناً نظرم براتون مهم نیست اما خب دوست داشتم که بگم، در مورد عمه هم باید بگم آزمایشhcg مثبت بود.
دانلود رمان عاشقانه پاییز هزار رنگ
قسمتی از متن رمان پاییز هزار رنگ
موهای مشکی و سرکش اش از کنار شقیقه هاش پایین می ریزن و صورت گندم گونش رو قاب میگیرن. نفس توی سینه ام حبس میشه و من محو زیبایی بکر و دست نخورده اش میشم و نگاهم مستقیم رو چشم هاشکه تا آخرین جای ممکن باز شده ثابت میمونه پیچ های به سمت قلب دارن پس من تا نفهمم توی قلباش چی میگذره دست از سر چشم هاش بر نمیدارم.. ي ناغافل توی جاش تکون میخوره و میخواد عقب گرد کنه.
اما من کنترل حرکات ام رو از دست میدم و ناخوداگاه از چشم های یخ زده اش نگاه میگیرم. با مکث سر جاش وای می ایسته لباش رو گاز میگیره و به دستهامون اشاره میزنه. میشه ولم کنید؟!…نه تنها ولش نمیکنم بلکه حتی یک قدم جلوتر هم میرم که عطسه میکنه. روی صورتش خم میشم و نگاهم رو بین چشمهاش جابجا میکنم. میشه ولت نکنم و تا آخر دنیا دستات رو توی دستام نگه دارم؟…
آب دهنش رو با سرو صدا قورت میده و پشت سر هم پلک میزنه. توی تاریکی اتاق پلیورم رو یه گوشه میندازم، تیشرتم رو از سرم در میارم و روی تخت ولو میشم. هنوز چشمام گرم نشده که گوشیم زنگ میخوره، از روی تخت خم میشم و با چسم های بسته دستم رو توی تاریکی روی زمین میچرخونم و گوشیم رو برمیدارم. با دیدن اسم مامان تماس رو وصل میکنم و با صدای خواب آلوده سلام میدم. سلام پسرم حالت خوبه؟…صدای گرفته ام رو صاف میکنم و مودبانه جواب میدم ممنون شما چطورید؟
دانلود رمان جدید به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
💧چکيده
👇👇👇
کیانمهر بخاطر شرکت در مناقصهای تهدید میشود و چه تهدیدی بهتر از صحرا نامزدش؛ ربوده میشود و به کیانمهر خبر تعرض و خودکشیش را میرسانند! او بعد ازسالها صحرا را میبیند و میفهمد که از او یک بچه دارد؛ در صورتیکه همهی این سالها فکر میکرده صحرا زنده نیست …
📖 نام این اثر: #لیتوپس
🖋 نگارنده : #سپیده_شهریور
📝 سبک: #عاشقانه #جنایی #معمایی
🗒 برگه :1740
دانلود رمان فریاد خاطره ها اثر سمیه بیرونی pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در hamayeshmehr.ir
نام رمان: #فریاد_خاطره_ها
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #جدید
نویسنده: #سمیه_بیرونی
خلاصه:
– آقاجون… داخله!
گره ی ابرهایش عمیق تر شد و قفسه ی سینه اش به سختی بالا پایین رفت. دست هایش را برای به آغوش کشیدنم پیش آورد و گفت: خب تو باشه!
دستم را روی بازویش گذاشتم و اشک هایم یکی پس از دیگری چکیدند.
– اول برو باهاش صحبت کن… شاید اجازه نده برم تو!
– چی میگی واسه ی خودت؟!
کاش غرورم بیشتر از این جلوی فرهاد خرد نمی شد. نگاهم را از مجید گرفتم و به کم سوترین ستاره دادم.
– اگه براش مهم بودم این همه ساعت این جا ولم نمی کرد.
مجید با سرعت برخاست و با گام هایی تند به سمت ساختمان راه افتاد. اشک هایم را پاک کردم ولی ماه و ستاره ها تارتر از قبل شدند و صدای برخورد محکم در به دیوار تکان سختی دادم. خنده ی تلخی کردم و نگاهم را به طرف فرهاد چرخاندم که ناگهان در آغوشش فرو رفتم و صدایش وزنه ی سنگینی شد و روی سینهی پر دردم نشست.
– معذرت می خوام!