دانلود رمان ملودی شیطان  از نیلوفرکاظمی نژاد

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان ملودی شیطان pdf از نیلوفرکـاظمـی نژاد با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان نیلوفرکـاظمـی نژاد مـیباشـد

موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان ملودی شیطان

وریا پسرجوان مغروری که پس از سال هابه ایران برگشتـه تا

انتقام خانواده ی ازدست رفتـه شو بگیره..اونم ازدختری پاک ومظلوم که

چیزی از گذشتـه نمـیـدونه..دختری که بهش خیانت مـیشـه مردی که بهش

علاقه داره باخـواهرش ازدواج مـیکنه..وخـودش هم براثرتصادف فراموشی مـیگیره

وفراموش مـیکنه زمانی همسری هم داشتـه..حالا وریا اومده تا انتقام بگیره و….

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان هویـدا مریم رعنایی

قسمت اول رمان ملودی شیطان

ویـداکجای دختر بیادیگـه روز اول دانشگـاه دوباره مـیخـوای دیر بکنی؟

ویـدا: کشتی منودیگـه مانیا االن خـودمومـیرسونم ترافیکه خـوب

چیکـارکنم استادکه نیومده؟

مانیا: نه هنوز شانست گفتـه فقط زودی بیا خدافظ

ویـدا: باشـه خدافظ

اه این ترافیک لعنتےدیگـه چی مـیگـه اگـه روز اول دانشگـاه دیر برسم

که خیلی بدمـیشـه از شر ترافیک خالص شـدیم و تاکسی به سرعت به

سمت دانشگـاه حرکت کرد

کرایشوحساب کردمو پیـداه شـدم واے خداے من هیچوقت فڪرشو

نمـیکردم بتـونم پابه این جا بزارم ولی شـد به ساعت نگـاهکردم

دیرشـده بود به سرعت راه افتادمکلی گشتم تاکـالسو پیـداکردم اما تا

درکـالس رو بازکردم استادکه یه مرد جون بود منو ازکـالس پرت کرد

بیرون هرچی التماس کردم رام نداد اه مرتیکه خل وچل رفتم نشستم

رویکی از صندلی های که تـو حیاط دانشگـاه بود و همـینجوری داشتم

حسرت مـیخـوردم

که یه پسر جون اومد کنارم نشست

چیزی شـده خانوم

اره استاد ازکـالس انداختم بیرون چون دیرکرده بودم روز اول

دانشگـاهمم بود

چه بد خـوب دفعه بد جبران کن زودتربیا راستی اسم من نیما

احسانیه منم رشتـه ی پزشکی هستم

خـوشبختم منم ویـدا آریا منش هستم دستشوبه سمتم درازکرد دست

دادم پسر خـوبی بود وخیلی خـوشتیپ

نیما: مـیخـوای باهم بریم یه قهوه بخـوریم چون کـالسای من تموم شـدهکـاری ندارم

موافقم بریم

یهکـافی شاپ …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان صیغه مختومه  از رضوان غریب 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان صیغه مختـومه pdf از رضوان غریب با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

          نویسنده این رمان رضوان غریب مـیباشـد

        موضوع رمان: عاشقانه

خلاصه رمان صیغه مختـومه

رمان صیغه مختـومه راجع به دختری که صیغه پسر عمش شـده و

فکر مـیکنه اون صیغه مختـومست و تموم شـده

امان از اینکه اینطور نیست و پسر عمش چه نقشـه ها که براش نکشیـده،

دخترمون عاشق همسایشون مـیشـه و مچشونو مـیگیرن،اما قراره چی بشـه؟

با پسر عمش ازدواج مـیکنه!

اما چرا؟

تـوی تیمارستان بستری مـیشـه و از عشقش جدا مـیشـه،زندانیش مـیکنن

چرا؟! بنظرتـون به عشقش مـی رسه؟ همو پیـدا مـی کنن؟

رمان پیشنهادی:

دانلود گیلدا طبیب کوچک

دانلود رمان فرفری وحشی

دانلود رمان کـاکتـوس مشکی

قسمت اول رمان صیغه مختـومه

وقتی مطمئن شـدم همه ی بچه ها رفتن با حرص بازومو از بین دستاش بیرون کشیـدم

+ولم کن

-دردت چیه پروا؟

+دردم چیه؟ بعد شش سال برگشتی از درد من مـیپرسی

اره؟ هه! خیلی جالبه!

-اومدم چون دوستت دارم

داد کشیـدم

+پس اون شــــــــــش ســــــال کدوم گوری بــــــــــودی؟

-پروا،آروم باش

+ول کن دستمو

-نمـیکنم

خـودمو عقب تر کشیـدم،نور چراغای کم جونی که تـوی

خیابون بود کمـی روشن کرده بود صورتشو،مرد خـوشگل و

با ابهت من بعد شش سال برگشتـه بود؟ چرا نمـیتـونستم باور کنم؟

+من دیگـه نمـیخـوامت

-چشمات اینو نمـیگـه!

+چشمای تـو همه چیزو بد متـوجه مـیشـه،پسر عمه!

چشماشو رو هم گذاشت

-صیغه ناممون چی؟! هنوز یک سال ازش مونده!

پوزخندی زدم

+احتماال خماری چیزی هستی؟ تـو این شیش سال مخت

تاب برداشتـه یا تـوهمـی شـدی؟درستـه سه سال باهات دوست

بودم،اما فقط یک سال آخرشو صیغه بودیم،اون یه صیغه

یک سا ل ی مزخرف بود و خداروشکر خیلی زود تموم شـد

اینبار اون بود که پوزخند مـیزد

-یک سال؟ یک سال نبود و ده سال بود!

بعد ابروهاش باالا رفت و تعجب و حیرتی مصنوعی

چاشنی صورتش کرد

 

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان غریبه ی آشنا 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان غریبه ی آشنا pdf منیره مهریزی مقدم با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان منیره مهریزی مقدم مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه/غمـگین

خلاصه رمان:

لیلا که در یک خانواده گرم و صمـیمـی و سالم در شـهرستان به دنیا آمده بود و بعد از قبولی در دانشگـاه تـهران به تنهایی راهی تـهران مـیشـه آنجا بعد از مجادله های فراوان به همکلاسی خـودش ایلیا که پسر یکی از ثروتمندترین جواهرفروشی های تـهران بوده و حسابی شیفتـه و عاشق لیلا شـده بود دل مـیبنده این عشق با مخالفت شـدیـد خانواده ایلیا روبرو مـیشـه اما ایلیا از لیلا مـیخـواد که….

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان بعد از آن شب  از شیدا شفق

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان بعد از آن شب pdf از شیـدا شفق با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

عاشقانه ای آرام درمورد دختری که ناخـواستـه شب را با پسر ریئس شرکت شان مـیگذراند و

بعد از آن شب تمام زندگی اش دستخـوش تغییرات مـیشود..!

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان مثل پیچک

دانلود رمان ارباب شاهین

دانلود رمان همخـواب اجباری

 

قـیمت این رمان ۱۰ هزار تـومان مـیباشـد

اگر از لینک موفق به خریـد رمان نشـدیـد مبلغ ۱۰ هزارتـومان رو به شماره کـارت

بنام شورکی

انتقال دهیـد و پس از خریـد ۴ رقم آخر کـارت + نام رمان رو به شماره ۰۹۱۷۴۹۵۵۷۲۷ ارسال کنیـد .

(پس از تاییـد فورا لینک دانلود برای شما ارسال مـیشود)

√ دریافت فوری پس از خریـد

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان وقت رفتن  از بانوی پاییز

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان وقت رفتن pdf از بانوی پاییز با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان بانوی پاییز مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی

خلاصه رمان

دختری/تنها و بی گناه

که بازی سرنوشت اونو به جاهایی مـی رسونه

که حتی فکرش هم نمـی کنه.//

عشقش اونو طرد مـیکنه و بعد دوسال اون بر مـی گرده اما داستان فقط این  نیست……

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان من و بارون  از crow96 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان من و بارون pdf از crow96 با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان crow96 مـیباشـد

موضوع رمان :عاشقانه

خلاصه رمان:

درباره دختر عموپسرعمویی که که ازدوران بچگی بهم علاقه دارن ولی اتفاقاتی پیش مـیاد که ۵سال بینشون جدایی مـیافتـه این بین اتفاقات جالبی مـیافتـه که خـوندنش خالی از لطف نیست…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان آرام  از سیمین شیردل

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان آرام pdf از سیمـین شیردل با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان سیمـین شیردل مـیباشـد

موضوع رمان:ازدواج اجباری/عاشقانه

خلاصه رمان:

دختری به اسم آرام با مردی به اسم فریـد ازدواج کرده است

پس از مدتی متـوجه مـیشود که فریـد بخاطر اجبار با اون ازدواج کرده است و….

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان فرار از خیانت  از زهرا 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان فرار از خیانت pdf از زهرا با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان زهرا مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان فرار از خیانت

تـو نیستی و من

در خـودم سرگردانم

غیرقابل نفوذ

برای واژه ها

مصون برای سکوت

شبها را ترک مـیکنم

بدون هیچ مسیر

بی آنکه بدانم

زندگی را

دوباره از کجا شروع کنم…

#دنیام‌باش

با خشم رو به مامان کردم و گفتم:

مامان!

بهت مـی گم نیست، چرا نمـی فهمـی؟

دستش رو تـوی هوا تکون داد.

مـی دونم، عزیزم!

خـودت رو عصبی نکن.

کلافه نگـاهش کردم.

مامان تـو کمد گذاشتـه بودم ولی حالا نیست.

ماهورا جان!

یه بار دیگـه بگرد شایـد درست نگشتی…

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان نگـهبان آتش

قسمت اول رمان فرار از خیانت

پریـدم وسط حرفش و گفتم:

گشتم همه جا رو.

درست هم گشتم.

حتی به چند تا از خدمتکـار ها گفتم که کمک کنن، پیـدا کنیم هر چی گشتن نبود!

نیست مامان اون همه طلا و پول نیست!

کنارم ایستاد.

این جوری که تـو عصبی هستی، حتما به کسی هم مشکوک شـدی.

آره؟

ازش دور شـدم.

ول کن مامان.

خب بگو بایـد یه کـاری بکنیم دیگـه.

سرم رو دور بار تکون دادم.

آره به یه نفر مشکوکم.

با تعجب گفت:

کی!

لب برچیـدم.

سمـیه.

با چشم های گرد شـده نگـاهم کرد.

پریـدم وسط حرفش و گفتم:

گشتم همه جا رو.

درست هم گشتم.

حتی به چند تا از خدمتکـار ها گفتم که کمک کنن، پیـدا کنیم هر چی گشتن نبود!

نیست مامان اون همه طلا و پول نیست!

کنارم ایستاد.

این جوری که تـو عصبی هستی، حتما به کسی هم مشکوک شـدی.

آره؟

ازش دور شـدم.

ول کن مامان.

خب بگو بایـد یه کـاری بکنیم دیگـه.

سرم رو دور بار تکون دادم.

آره به یه نفر مشکوکم.

با تعجب گفت:

کی!

لب برچیـدم.

سمـیه.

با چشم های …

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان بائو  از وحید معینی فر 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان بائو pdf از وحیـد معینی فر با لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

  نویسنده این رمان وحیـد معینی فر مـیباشـد

موضوع رمان : عاشقانه

خلاصه رمان بائو

کتاب بائو به قلم وحیـد معینی فر، داستان دختری را به تصویر مـی‌کشـد که

در ابتدای ورود به دانشگـاه، دچار سانحه‌ی تصادف اتـوبوس شـده و به کما مـی‌رود

بعد از آن حادثه، روح دختر وارد دنیای جدیـدی مـی‌شود و تمام ماجرای داستان

به تلاش دختر برای خروج از آن دنیا اختصاص مـی‌یابد

همه جای کویر برایش ناشناختـه بود به یاد نمـی‌آورد که از کجا شروع کرده بود

به هر حال بایـد به همان سویی مـی‌رفت که پیرزن اشاره کرده بود دویـدن در این

صحرای عظیم برایش رنج‌آور بود مثل کویر سابق نبود که با اشتیاق به آن پا گذاشت

تـوده‌های ماسه پایش را مـی‌ربودند و اجازه‌ی حرکت را به او نمـی‌دادند ماسه‌ها

باز از او دعوت مـی‌کردند که از گرمـی‌شان لذت ببرد؛ اما تا کی؟ لذتی نداشت دیگر

هر چه دختر جلو مـی‌رفت به غلظت ماسه‌های کویر و ترس دختر افزوده مـی‌شـد

با خـود احساس مـی‌کرد که مستقـیماً به قلب کویر مـی‌رود! اما ترس از برگشت به آن

خانه‌ی عجیب او را مجبور کرده بود که فقط پیش برود؛ تپه‌ی عظیمـی از ماسه‌ها

را روبه‌رویش دیـد آفتاب به‌سختی مـی‌تـوانست از بالای آن شعله بکشـد امـیـدوار

شـدن به دنیای پشت تپه احساس خـوبی بود! شایـد مـی‌تـوانست از کویر رهایی یابد

حرف‌های پیرزن آزارش مـی‌داد چگونه امکـان داشت که او مرده باشـد! به همـین راحتی!

اگر اینگونه باشـد بایـد او در آسمان‌ها باشـد، نه در این کویر مرده..

رمان پیشنهادی:

دانلود رمان کـاباره

قسمت اول رمان بائو

دوست داشت که تمام خاطرات کویر را بعدها مکتـوب کند. آن پیرزن و آن آینه‌ی عجیبش را!

شایـد این حرف‌هایش جذاب‌تر و شنیـدنی‌تر از حرف‌های گذشتـه‌اش باشـد.

هرچند که دوستانش هم آن را باور نکنند…

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان

دانلود رمان خورشید سیاه  از معصومه رحمتی علمی لینک مستقیم

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد

دانلود pdf رمان

دانلود رمان خـورشیـد سیاه pdf از معصومه رحمتی علمـی لینک مستقـیم

برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF

نویسنده این رمان معصومه رحمتی علمـی مـیباشـد

موضوع رمان:عاشقانه

خلاصه رمان خـورشیـد سیاه

با قاطعیت حرفم را قطع کرد و گفت: -نهر اصلا زشت نشـدی فردا صبح هم جراحی

پلاستیک روی صورتت انجام مـیشـه و از قبل هم خـوشگل تر مـیشی آرامش ذاتی اشر

تا حدودی باعث آرام شـدنم شـد -من دیگـه برمر تـو هم استراحت کن تا برادرت بیاد

پرستار از اتاق خارج شـد و من عمـیقا در فکر فرو رفتم “کسی که پرستار او را برادرم

مـیخـواند که بود؟ شایـد کـاروئل یا بران باشـدر اما احتمالش خیلی کم بود که بعد از آن همه

دردسر با این کـار همه چیز را برهم بزنند قرار بود از این به بعد چه کنم؟

رمان پیشنهادی:دانلود رمان عروس اعدامـی هستی صفرپور

قسمت اول رمان خـورشیـد سیاه

چطور از این کشور لعنتی خارج شوم؟” با ورود مرد حدودا سخی سخخخالهای که قدی

متـوسط و هیکلی ورزیـده داشت ر از دنیای فکر و خیال خـود بیرون آمدم

سلام جنیفرر حالت چطوره؟ “جنیفر جنیفر دیگر که بود؟” دستی به موهای کم پشت

جو گندمـی اش کشیـدر به طرفم آمد و کنار ت تم ایستاد جنیفر چرا چیزی نمـیگی؟

از دیـدن برادرت خـوشحال نشـدی؟ تنها راهر فعلا تظاهر بودر پس  کردم لب ند بزنمر

اما مطمئن بودم زیر آن همه باند اثری از لب ند وجود نداشت -چرار خیلی ازدیـدنت

خـوشحال شـدمر نمـیخـوای بگی که من از کی بی هوش بودم؟ لب ند مضحکی به لب نشاند و

چشمکی زدر تازه چشمان قهوهای رنگش تـوجه ام را جلب کرد -بزار فردا جراحی پلاستیکت

انجام بشـهر وقتی برگشتیم خـونهر همه چیز رو برات تـوضیح مـیـدم خـوبه جنی؟ مـگر جز صبر کردن

راهی داشتم؟” -باشـه “اسمش چی بود؟” متـوجه سکوتم شـد و لب ندی زد که اصلا زیبا…

 

برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید

دانلود رمان