برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان قفل pdf از shaghayegh_h96 مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان shaghayegh_h96 مـیباشـد
موضوع رمان: عاشقانه/تراژدی/اجتماعی
خلاصه رمان قفل
زندگی جدیـدی که همراه برگ ریزان خزان شروع مـیشود زندگی که مانند پاییز سراسر از غم است
طراوت دختری که تصمـیم جدیـدی برای زندگیاش مـیگیریـد تصمـیمـی که بهار زندگیاش را به پاییز
تبدیل مـیکند و هر اشتباهی تاوانی دارد! طراوت تاوان اشتباهش را پرداخت کرد حال طراوت بایـد..
رمان پیشنهادی:دانلود رمان شوکران هوس مسیحه زادخـو
قسمت اول رمان قفل
ميبينم که زبونت رو موش خـورده! ! بکش بيرون پاتـو از گليم من . چرخـوند دوباره پوزخند زد و
نگـاهش رو تـوی صورتم که مطمئن بودم رنگش پريده با حالت تحقيرآميزی گفت :تـو اصلا گليم داری
که من پام رو ازش بيرون بکشم؟ . نزديک راه پله بازوم رو گرفت بی تـوجه به طعنهی کلامش
دوباره راه افتادم مـیخـوای خبر خـوش بهش بدی؟ نترس !حتما بيرون منتظرتـه تقريبا همهی
بچههای کلاسمون داشتن به ما نگـاه مـیکردن .مـیـدونستم باز هم گيج از سوال الميرا به اطرافم
نگـاه کردم ! مـیخـواد من رو خراب کنه .از بازی با من لذت مـیبرد نقشـهی الميراست به چشمهای
درشت مشکيش تابی داد و گفت :چيه زل زدی به من؟ به صورت سفيد و گردش نگـاه کردم
با اخم گفتم :چی مـیخـوای از من؟ دستش رو از بازوم جدا کرد و با حالت متفکری گفت :مـیخـوام
روی واقعیات رو به همه نشون بدم! دورم چرخيد و با دستش بهم اشاره کرد. مـیخـوام به همه نشون بدم
که دختر زرنگ کلاسمون با چشمهای دلبرش چه کـارها که نکرده! به اندازهی کـافی امروز حالم بد
بود ديگـه حوصلهی اين معرکه رو نداشتم .روبهروم واقعا داشت اعصابم به هم مـیريخت ايستاد.
مثل اين که حرفی برای گفتن نداری؟ نگـاه دانلود رمان قفل
اين که من رو اذيت کنه و دوستـهاش رو بخندونه !اما امروز بیاعصابتر از هميشـه بودم تا در برابر..
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید