دانلود رمان ساطور اثر ندای اجبار

دانلود رمان ساطور از ندای اجبار به صورت رایگان

دانلود رمان #عاشقانه ساطور اثری بینظیر از ندای اجبار رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت همایش رمان دانلود کنید

اسم رمان : ساطور

تعداد صفحه : 230

نویسنده : ندای اجبار

ژانر : #عاشقانه

دانلود رمان فرمانروای مغرور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

ساطور خلاصه رمان

داستان درمورد یه پسرِ جوونه که پر از قانونای مزخرف تو زندگیشه، همیشه خوشه اما… تا حالا کسی دیده آدمای همیشه خوش، سختی توی زندگیشون نداشته باشن؟

گوشه ای از رمان ساطور

درست هشت سال و یازده ماه پیش این خانه را خرید. البته بعد از فروختن خانه ی قبلی اش… یا شاید بهتر است بگوید خاطرات قبلی اش!!! خاطراتی که هر لحظه عذابش می‌دادند که مبادا بقیه‌ی چیزهایش را هم نیز از دست بدهد… بعد از رفتن مینا، در خانه ی جدیدش عُزلت گزید و هر از گاهی هم به او سر میزد… شاید یک ماه هم طول نکشید که خودش رادر دل امجد و پری جا کرد و به سیاوش می‌گفت داداش… به خودش آمد… جلوی در مجتمع بود…. ماشین را در پارکینگ گذاشت و به طبقه ی سوم آپارتمان شش طبقه ای رفت… خوبی آپارتمان این بود که کسی توی زندگی ات سرک نمی کشید… حتی اگر میمیردی هم کسی در خانه ات را نمیزد مگر آقای توکل!!! آن هم برای گرفتن پول شارژ و هزینه ی تعمیر آسانسور و…. اولین چیزی که در بدو ورود به خانه به چشممیخورد یک مترسک نمایشی است… مترسکی که لباس ها و ماسک های تئاتر را رویش نصب میکند. لباس ها و ماسک‌ های عجیب و غریب که هر کدامشان را همچون اعضای بدنش دوست داشت… این مترسک را درست در انتهای راهروی منتهی به اتاق ها جلوی یک قاب سه نفره از خودش و پدر و مادرش گذاشته بود. شاید اگر یک غریبه وارد خانه شود بترسد و با خود فکر کند یک دزد در انتها و تاریکی راهرو پناه گرفته …پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید شماره پشتیبانی : 09170366695 قیمت : 15 هزار تومان

دانلود رمان بوی وانیل از beste به صورت رایگان

دانلود رمان بوی وانیل

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی بوی وانیل اثری بینظیر از beste رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت همایش رمان دانلود کنید

اسم رمان : بوی وانیل

تعداد صفحه : ۱۸۳۳

نویسنده : beste

ژانر : عاشقانه , ایرانی

دانلود رمان عاشقانه pdf بدون سانسور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

بوی وانیل خلاصه رمان

درباره دختری به نام دیاره که با دختر خالش زندگی میکنه و در یک شیرینی پزی مشغول به کاره که با ورود خونواده پدریش همه چی تغییر میکنه و …

گوشه ای از رمان بوی وانیل

پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان مهر حرام از  مریم نامنی pdf

دانلود رمان مهر حرام اثر مریم نامنی بدون سانسور

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی مهر حرام اثری بینظیر از مریم نامنی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت همایش رمان دانلود کنید

اسم رمان : مهر حرام

تعداد صفحه : ۵۲۷

نویسنده : مریم نامنی

ژانر : عاشقانه , ایرانی

دانلود رمان مهر حرام اثر مریم نامنی بدون سانسور به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

مهر حرام خلاصه رمان

درباره دختر و پسری است که اتفافی با هم آشنا شده و علاقه ای بینشان به وجود میاید ولی بدلیل مشکلاتی نمیتوانند به هم برسند تا …

گوشه ای از رمان مهر حرام

فکرش از همیشه درگیرتر است اما صبوریِ بیش از حدش نمیگذارد ذره ای از رنگ رخسارش تیره و دگرگون باشد… شیر سماور را باز میکند،آب جوش با فشار وارد استکان لب پریده اش میشود سربلند میکند، از پنجره ی کوچک آشپزخانه حیاط را میبیند.

هوا ساز ناکوک میزند باد لباس هایش را روی بند رخت میرقصاند آسمان تیره تر و دلگیرتر از همیشه است.

از آشپزخانه کوچکش پا روی فرش شش متری اتاق خانه میگذارد و در ورودی اهنی را باز میکند دمپایی پلاستیکی را به پا میزند، دستش را دراز میکند و قدم برمیدارد لباس ها را از روی بند چنگ میزند موهایش در آسمان میرقصد باد حتے لباس های تنش را به بازی گرفته.

دانلود رمان شیاطین سیاه اثر حمیده خوشبخت نگارش قوی

دانلود رمان شیاطین سیاه اثر حمیده خوشبخت نگارش قوی

دانلود رمان عاشقانه ،طنز ،فانتزی شیاطین سیاه اثری بینظیر از حمیده خوشبخت رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت همایش رمان دانلود کنید

اسم رمان : شیاطین سیاه

تعداد صفحه : 3835

نویسنده : حمیده خوشبخت

ژانر : عاشقانه ،طنز ،فانتزی

دانلود رمان شیاطین سیاه از حمیده خوشبخت pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

شیاطین سیاه خلاصه رمان

راجب پنج تا دختر که به قولی واسه خودشون یه پا سم هستن. مجبور میشن به شهر دیگه نقل مکان بکنن و وارد دانشگاه بشن. شاید به ظاهر مکان آرومی باشه اما داخل طبقه ی ممنوعه خبری از آرامش نیست. چه چیزی داخل طبقه‌ ممنوعه وجود داره؟ یا بهتره بگیم… چه کسانی؟

گوشه ای از رمان شیاطین سیاه

با خستگی روی چمن های رو به روی خوابگاه نشستم. یاسمن که دیگه رسما پهن زمین شده بود. کارهای دانشگاه و خوابگاه خسته کننده بود حالا هم سال اول کنکور ندادیم چون اول می‌خواستیم از داشتن در آمدمون مطمئن بشیم بورسه دانشگاه علمی کاربر در شدیم و به قول یاسمن شدیم مهندس برق این جامعه. یاسی عاشق برق و چیزهایی که به الکتریسه مربوطه با وجود اینکه کمی احمق میزنه ولی مخ فیزیکه… عینک طبیم رو کمی جا به جا کردم و به روناک نگاه کردم: -کی بریم دنبال کار؟نگاه خستش رو به چشم های آبیم دوخت و گفت: فعلا مغزم ارور داده. بعدا یه فکری می‌کنیم. خندیدم و سری تکون دادم. هعی خدا… مغازه عزیزم که فروخته شد و پولش رفت داخل حساب پس اندازمون. جنس ها رو به بدبختی فروختیم. من و رایا و روناک باید یه فکری واسه کارمون بکنیم. هزینه‌ی دانشگاه و خوابگاه واقعا زیاده. روناک با خستگی بلند شد و در حالی که لباسش رو می‌تکوند، گفت: بلند شید بریم این اتاقی که بهمون دادن رو ببینیم. گیسو زودی از روی صندلی وانت بلند شد با نگاه تهدیدواری رو به چهار تامون گفت: گفته باشم من می‌خوام طبقه بالای تخت بخوابم.یهو چهارتامون با حرص داد زدیم: منم میخوام طبقه بالای تخت بخوابم. گیسو بیچاره چشم هاش گرد شد. آب دهنم رو قورت دادم و به بچه ها نگاه کردم اول من گفتم و این آغاز جن گهای همیشگی ما شد. یاسمن زودی كيف ويولنش رو برداشت و در حالی که سمت خوابگاه می‌رفت داد زد: غلط کردی من اول از همه گفتم. گیسو خیلی خونسرد لبخندی زد و با انگشت شصت به وانت اشاره کرد. -یاسی جونم تمام لباس هات داخل وانت منه. ياسمن سر جاش وایساد و بی تهدید گیسو پی برد. رایا با همون نگاه خستش …

دانلود رمان سفید برفی بدون سانسور

دانلود رمان سفید برفی از شاداب حسنی pdf

دانلود رمان ازدواج اجباری ،عاشقانه سفید برفی اثری بینظیر از شاداب حسنی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت همایش رمان دانلود کنید

اسم رمان : سفید برفی

تعداد صفحه : 382

نویسنده : شاداب حسنی

ژانر : ازدواج اجباری ،عاشقانه

دانلود رمان melt به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

سفید برفی خلاصه رمان

دختری به اسم گلیا نه زشت و نه زیبا تو این دنیا زندگی میکنه .با مشکلات دست و پنجه نرم کرده ولی هنوز یکی دیگه از مشکلاتش مونده .توهان راد پسری با تیپ و قیافه ی نبستا خوب یه دفعه از راه میرسه .یا خدا این دیگه چه غولیه…پایانشم خوشه کسایی که از رمان همخونه ای خوششون میاد بخونن…

گوشه ای از رمان سفید برفی

سرم رو بالا آوردم و به گذشته ام فکر کردم، به گذشته ای که توش هیچ نقطه ی روشنی پیدا نمی شد. سه سالم بود که مامانم مرد. از دست کارهای بابام سکته کرد. بابام یه معتاد الکلی بود که هیچی جز عشق و حال براش مهم نبود. بیچاره مامانم چهارده سالش که بود به زور می شینه پای سفره ی عقد و یه سال بعد از ازدواجش هم خشایار به دنیا میاد. هفت سال بعد از خشایار هم نوبت منه. وقتی مامان رفت، پدرم گم و گور شد. هیچ وقت نفهمیدم چه بلایی سرش اومد. بعد از مرگ مامان، خشایار همه کسم و مثل کوه پشت سرم بود. هم برام مادر بود و هم پدر. وقتی بابا ناپدید شد، خشایار شروع کرد به کار کردن.

روزها کار می کرد و شب ها درس می خوند. بهش التماس می کردم که خودش رو خسته نکنه، اما همیشه در جواب خواهش من می گفت که الهی من فدات بشم خواهر کوچولو، تو تاج سرمی و روی تخم چشمم جا داری. برای تو کار نکنم، برای کی بکنم؟ نرگس، زن داداشم بود. دختر خیلی خوب و مهربونی بود؛ ولی هر چی نباشه من اون جا یک مزاحم بودم. اون جا خونه ی خشایار بود و مسلما نرگس دلش می خواست توی اون خونه تک و تنها خانمی کنه. یه شب که برای آب خوردن از اتاقم اومده بودم بیرون، صدای نرگس رو شنیدم که به خشایار می گفت گلیا تا کی می خواد این جا بمونه؟ نکنه می خواد تا ابد ور دل ما بشینه؟ آروم برگشتم توی اتاقم و مثل وقتی که بچه بودم، بدون این که صدایی تولید کنم شروع به گریه کردم.

پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان تو هنوز اینجایی اثر مهسا نجف زاده

دانلود رمان تو هنوز اینجایی

دانلود رمان عاشقانه , اربابی , انتقامی , ایرانی تو هنوز اینجایی اثری بینظیر از مهسا نجف زاده رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت همایش رمان دانلود کنید

اسم رمان : تو هنوز اینجایی

تعداد صفحه : ۳۲۶

نویسنده : مهسا نجف زاده

ژانر : عاشقانه , اربابی , انتقامی , ایرانی

دانلود رمان تو هنوز اینجایی رایگان به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

تو هنوز اینجایی خلاصه رمان

درباره دختری که برای نجات پدرش به ازدواج با پسری که دوسش نداره تن میده و …

گوشه ای از رمان تو هنوز اینجایی

قماری از سر اجبار، قمار زندگی، دختری که برای نجات زندگی پدرش تن به ازدواج با پسری که هیچ حسی بهش نداره میده.دو اسکناس کثیف و مچاله شده را از دست راننده گرفتم، صاف ایستادم، ثریا خانم قبل از همه پیاده شد. خوش پوش تر از همیشه به نظر می رسید، مانتو و شلوار ست سیاه رنگ و روسری ساتن طلایی بر سر داشت. جلو رفتم و بعد از سلام، گونه اش را بوسیدم. بوی عطر شیرین همیشگی اش را می داد…پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید شماره پشتیبانی : 09170366695 قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان هفت خبیث بدون سانسور

دانلود رمان عاشقانه هفت خبیث اثری بینظیر از بهاره حسنی رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت همایش رمان دانلود کنید

اسم رمان : هفت خبیث

تعداد صفحه : 1153

نویسنده : بهاره حسنی

ژانر : عاشقانه

دانلود رمان هفت خبیث از بهاره حسنی pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

هفت خبیث خلاصه رمان

دُرنا که مادرش رو از دست داده و مستقل از پدرش زندگی میکنه، پیامهای ترسناکی دریافت میکنه.. از نقاشی کُشتن یک دختر تا عکس خصوصی خودش توی آپارتمانش.. دُرنا تک فرزند پدر و مادریه که دیر بچه دار شدن و جزء البرز که دوست خانوادگیش هست همدمی نداره.. منشاء این وحشت گذشته ایه که دُرنا با یادآوریش باید از گروه خبیث بگه که …….

گوشه ای از رمان هفت خبیث

از شرکتی که کارهای حسابداریشان را انجام می‌دادم بیرون آمدم ماشین را بیرون پارک کرده بودم و حالا برایم پیامک جريمه توقف ممنوع آمده بود. حاضر به پرداخت جریمه بودم ولی حاضر نبودم که ماشین را در پارکینگ پارک کنم هیچ پارکینگی پشت فرمان نشستم و سریع درها را قفل کردم.گرچه خیابان به شدت شلوغ بودو افتاب هم وسط اسمان بود اما من دیگر ریسک نمی‌کردم می‌توانستید مرا آدم ترسو یا مودبانه ریسک گریز بنامید من همه را می‌پذیرفتم ولی خیال تغییر نداشتم. دو تماس از دست رفته از البرز داشتم با تعجب به ساعتم نگاه کردم. دیس کانکت شده بود و چون گوشی هم روی سایلنت بود نفهمیده بودم معمولا گوشی را در زمان کار روی سایلنت می‌گذاشتم و از طریق ساعت الارم‌ها و تماس‌ها را دریافت می‌کردم‌.با البرز تماس گرفتم با زنگ اول گوشی را برداشت: هی پرنده. نیشخند زدم: کیانمهر اونجا نیست؟ پوف خنده داری کرد و کمی اهسته گفت: تو خیال ازدواج نداری چرا مغزت برمی‌گرده به تنظیمات کارخانه بیشتر خندیدم‌. -همه که مثل شما باهوش نیستن تصدقت خندید. -کجایی؟ همین الان از شرکت اومدم بیرون به پیامک جریمه هم برام اومده اصلا اعصاب ندارم. یه لحظه گوشی… بعد صدای زمزمه مردی آمد که چیزی به او می‌گفت با خنده گفتم: کیانمهره؟ …پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید شماره پشتیبانی : 09170366695 قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان پرستار من از گ.شب pdf

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی پرستار من اثری بینظیر از گ.شب رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت همایش رمان دانلود کنید

اسم رمان : پرستار من

تعداد صفحه : ۳۱۹

نویسنده : گ.شب

ژانر : عاشقانه , ایرانی

دانلود رمان پرستار من از گ.شب به صورت pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در

پرستار من خلاصه رمان

درباره دختری به نام یگانه میباشد که پدر و مادرش را از دست داده و در خانه ای زندگی میکند که یک پسر معتاد وجود دارد و برای ترک دادنش از او میخواهد پرستاری کند که …

گوشه ای از رمان پرستار من

ولی به جاش پشت سرش براش شکلکی درآوردم که خودم خندم گرفت، اون هم بدون اینکه بدونه پشت سرش چه خبره از خونه رفت بیرون. رفتم توی اتاقی که گفت، یه سری وسایل شخصیم رو به همراه چند دست لباس مناسب آورده بودم… گذاشتمشون توی کمد و بعد از عوض کردن مانتو و شلوارم با یه شلوار جین و بلوز آستین بلند مشکی… موهامو از باال بستم و شالمو هم جوری زدم که هنگام کار از سرم نیفته… شروع به تمیز کردن خونه کردم… تمام ظرفای کثیف رو توی ماشین ظرفشویی چیدم و روشنش کردم…

بعدش هم آشغاال رو جمع کردم و ریختم توی سطل زباله… لباساش رو هم جمع کردم و ریختم توی ماشین لباس شویی… خونه یک کمی قابل تحمل شده بود… جاروبرقی رو برداشتم و خونه رو برق انداختم… بعد از کار، با لذت به خونه که حاال واقعا مثل یه قصر زیبا شده بود نگاهی کردم و دستامو به هم کوبیدم… رفتم توی آشپزخونه و بعد از کلی گشتن تنها

چیزی که پیدا کردم ماکارونی بود…

آب رو توی قابلمه ای ریختم و روی گاز گذاشتم. بعدش هم ماکارونی ها رو توش ریختم و گوشت هم سرخ کردم… خالصه بعد از اینکه ماکارونی رو گذاشتم تا دم بیاد رفتم و توی هال نشستم. همون موقع شهاب توی چارچوب در ظاهر شد… سالم کردم که دوباره اون کله ی بی مصرفشو تکون داد. یه دفعه متوجه خونه شد… نگاهش تغییر کرد و کمی خوشحال شد اما با همون ظاهر خشک و مزخرفش گفت:_»همون طوری بهتر بود…

غذا چی درست کردی؟« شیطونه می گه بزنم فکشو چپ و راست کنم… _»ماکارونی« _»زود باش برام بکش، خسته ام می خوام بخوابم« خواستم بگم به من چه؟ که یادم افتاد مثال اومدم اینجا کار کنم… من دیگه کیم بابا؟!؟ رفتم براش غذا کشیدم و گذاشتم روی میز… بعد از ده دقیقه اومد و گفت:_»ساالد کو؟« _»بله؟« _»ساالد… نشنیدی تا حاال؟ من عادت دارم با غذا ساالد بخورم.« _»من از کجا می دونستم؟؟« البته اینو زیر لب گفتم که فکر کنم شنید و گفت:_»من این زبون تو رو کوتاه نکنم اسمم شهاب نیست…«

بی توجه بهش رفتم توی اتاقم… یادم افتاد نماز نخوندم… رفتم وضو گرفتم که یادم افتاد قبله رو نمی دونم… با قبله نمایی که توی کیفم داشتم قبله رو هم یافتم و شروع به نماز خوندن کردم… سر نماز برای خودم دعا کردم تا بتونم این آدمو درست کنم که البته بعید می دونم… بعد از نمازم رفتم توی آشپزخونه که دیدم آقا خورده و رفته…

پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید

شماره پشتیبانی : 09170366695

قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان تژگاه pdf

دانلود رمان تژگاه اثر آرزو نامداری بدون سانسور

دانلود رمان انتقامی , ایرانی , عاشقانه , معمایی تژگاه اثری بینظیر از آرزو نامداری رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت همایش رمان دانلود کنید

اسم رمان : تژگاه

تعداد صفحه : ۴۷۸۳

نویسنده : آرزو نامداری

ژانر : انتقامی , ایرانی , عاشقانه , معمایی

دانلود رمان پسر هات من pdf به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

تژگاه خلاصه رمان

درباه دختری قد و مغرور است که برای خونخواهی مادرش وارد یک شرکتی میشود ولی بر خلاف تصورش …

گوشه ای از رمان تژگاه

از آنجا مستقیم به کارخانه رفت تا جنس های جدید را ببیند… این همه مشغله برایش لازم بود تا کمتر به آن موضوع نحس فکر کند… آهی کشید و فردا روز ملاقات بود. مثل همین یک سال و شش ماهی که قضیه را کش داده بود، خودش هم کش آمده بود… مغزش، دست ها و پاهایش… و حتی قلبش… پس کی می توانست راحت سر روی بالشتش بگذارد و شبی بدون کابوس را بگذراند… شبی بدون جیغ های مأوا… بدون فریادهای ماهان و ناله های پدرش… گاهی فکر می کرد راجب ” آن ” مرد حق را ناحق کرده…در واقع تمام تقصیرات را گردن او انداخته و تاوان کثافت کاری های آن زن را از او ” گرفته… اویی که آنقدر هم بی گناه نبود، گناهش بی مادر کردن خودش و خواهر و برادر بی گناهش بود… آن زن لعنتی کدام گوری بود که ببیند ماهانش زیر تیغ است و روز به روز بیشتر آب می شود… آن روز که آن بلای ویرانگر آسمانی بر سر دخترش آمد کجا بود؟ حتی برای خاکسپاری هم تشریف نحسش را نیاورده بود و خوب می دانست اگر با این معراج رو در رو شود نابود می شود… به خاک سیاه می نشیند… باید درمورد ” آن ” مرد بیشتر میفهمید…ولی قطعا اکنون زمان مناسبش نبود… کارهای مهم تری داشت که باید به آنها رسیدگی می کرد… طبق معمول با وحشت از تخت پرید و عرق ریزان به طرف سرویس رفت… باید فکری به حال شب هایش می کرد… قطعا با این کم خوابی ها از پا در می آمد و دوست نداشت بخاطر کسالت کارهایش عقب بمانند… شلوارکش را کند و به حمام رفت… باید کمی در وان دراز میکشید تا این تنش را کم کند… آب را سرد و گرم کرد و داخل وان رفت.. گرمای آب او را به رخوت برد و چشم های خسته اش روی هم لغزیدند..پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید شماره پشتیبانی : 09170366695 قیمت : 19 هزار تومان

دانلود رمان  کمی برایم عشق دم کن اثر شهلا خودی زاده pdf

دانلود رمان کمی برایم عشق دم کن اثر شهلا خودی زاده بدون سانسور

دانلود رمان عاشقانه , ایرانی کمی برایم عشق دم کن اثری بینظیر از شهلا خودی زاده رایگان و بدون سانسور pdf با لینک دانلود مستقیم از سایت همایش رمان دانلود کنید

اسم رمان : کمی برایم عشق دم کن

تعداد صفحه : ۳۰۴۶

نویسنده : شهلا خودی زاده

ژانر : عاشقانه , ایرانی

دانلود رمان گناهکار apk به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کمی برایم عشق دم کن خلاصه رمان

درباره خانم مهندسی به نام شایسته مجد است که قرار است برای انجام یک پروژه ای وارد یک کمپی شود که پر از مرد است و سرپرست آنجا یک انسان ضد زن میباشد و …

گوشه ای از رمان کمی برایم عشق دم کن

“یاشار” پشت میزم نشسته بودم. دست خودم نبود تمام فکرم درگیر دختری بود به نام نوشین مجد. دیشب ان طور امده بود به کانکسم.. بی پروا حرفش را زده بود… طلبکاری اش را کرده و رفته بود. در با صدای تقه ای باز شد و امیر داخل شد: کجایی یاشار؟ از پشت میز بلند شدم و با اشاره به او گفتم: -بیا تو… حواست به این پسره رحمان باشه. داخل شد و دررا پشت سرش بست:چی شده؟ عذرخواهی کرد؟ پوزخند زدم: عذرخواهی کرد اما لیدی مجد قبول نکرد. ابروهای امیر بالا پرید: یعنی چی؟ –یعنی این خانم فاز چیه نمی دونم. اما بوی دردسر میاد امیر… این دختره کار میده دست مون نگی نگفتم.نفسش را با پوفی بیرون داد: -ای بابا… -ببین امیر این دختره باید زودتر از این جا بره. -بعید می دونم همچین چیزی رو قبول کنه. -پس ما کاری می کنیم که بره… نمی خوام فردا روز…. اه… لعنتی… -چی تو کله ته یاشار؟ -تو حواست به رحمان و دار و دسته اش باشه… من یه فکری واسه این خانم می کنم. جلو آمد و نزدیک شد. تن صدایش را پایین آورد زمزمه کرد:کار بدی که نمیخوای بکنی یاشار این دختره خدایی.. -باید بترسونیمش.. جوری که فرداش چمدون ببنده. -بی خیال شو یاشار… -تو که می بینی اوضاع رو… از ما بترسه بهتر از اینه که جدی جدی صدمه ببینه. -خب مراقبش می شیم.همه جوره حواسمون هست. یاشار… -تمومش کن امیر می گم باید بره باید بره. صدایم فریاد شده بود. چرا نمی فهمید خطر بیخ گوش نوشین مجد بود. اگر صدمه می دید دیگر جبران ناپذیر بود پس باید می رفت. دخترک که حالی اش نبود… بی پروا و مغرور… حرف هم که گوش نمی کرد پس من خودم اقدام می کردم. -اون جوری نگام نکن امیر… خره این دختره… بمونه این جا یه بلایی سرش میارن اون وقت کی جوابگوئه؟ تو یا من! خیره خیره نگاهم می کرد. -نمی خوام گند بخوره تو پاکیش… تو متانت و نجابتش. این خودش حالیش نیست ما که حالیمونه. دهان باز کرد چیزی بگوید که دستم را بالا بردم…پس از پرداخت به صفحه دانلود رمان هدایت میشوید شماره پشتیبانی : 09170366695 قیمت : 19 هزار تومان