برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان غریبه ی آشنا pdf منیره مهریزی مقدم با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان منیره مهریزی مقدم مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه/غمـگین
خلاصه رمان:
لیلا که در یک خانواده گرم و صمـیمـی و سالم در شـهرستان به دنیا آمده بود و بعد از قبولی در دانشگـاه تـهران به تنهایی راهی تـهران مـیشـه آنجا بعد از مجادله های فراوان به همکلاسی خـودش ایلیا که پسر یکی از ثروتمندترین جواهرفروشی های تـهران بوده و حسابی شیفتـه و عاشق لیلا شـده بود دل مـیبنده این عشق با مخالفت شـدیـد خانواده ایلیا روبرو مـیشـه اما ایلیا از لیلا مـیخـواد که….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بعد از آن شب pdf از شیـدا شفق با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
عاشقانه ای آرام درمورد دختری که ناخـواستـه شب را با پسر ریئس شرکت شان مـیگذراند و
بعد از آن شب تمام زندگی اش دستخـوش تغییرات مـیشود..!
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان مثل پیچک
دانلود رمان ارباب شاهین
دانلود رمان همخـواب اجباری
قـیمت این رمان ۱۰ هزار تـومان مـیباشـد
اگر از لینک موفق به خریـد رمان نشـدیـد مبلغ ۱۰ هزارتـومان رو به شماره کـارت
بنام شورکی
انتقال دهیـد و پس از خریـد ۴ رقم آخر کـارت + نام رمان رو به شماره ۰۹۱۷۴۹۵۵۷۲۷ ارسال کنیـد .
(پس از تاییـد فورا لینک دانلود برای شما ارسال مـیشود)
√ دریافت فوری پس از خریـد
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان وقت رفتن pdf از بانوی پاییز با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان بانوی پاییز مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان
دختری/تنها و بی گناه
که بازی سرنوشت اونو به جاهایی مـی رسونه
که حتی فکرش هم نمـی کنه.//
عشقش اونو طرد مـیکنه و بعد دوسال اون بر مـی گرده اما داستان فقط این نیست……
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان من و بارون pdf از crow96 با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان crow96 مـیباشـد
موضوع رمان :عاشقانه
خلاصه رمان:
درباره دختر عموپسرعمویی که که ازدوران بچگی بهم علاقه دارن ولی اتفاقاتی پیش مـیاد که ۵سال بینشون جدایی مـیافتـه این بین اتفاقات جالبی مـیافتـه که خـوندنش خالی از لطف نیست…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان آرام pdf از سیمـین شیردل با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سیمـین شیردل مـیباشـد
موضوع رمان:ازدواج اجباری/عاشقانه
خلاصه رمان:
دختری به اسم آرام با مردی به اسم فریـد ازدواج کرده است
پس از مدتی متـوجه مـیشود که فریـد بخاطر اجبار با اون ازدواج کرده است و….
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان فرار از خیانت pdf از زهرا با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان زهرا مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان فرار از خیانت
تـو نیستی و من
در خـودم سرگردانم
غیرقابل نفوذ
برای واژه ها
مصون برای سکوت
شبها را ترک مـیکنم
بدون هیچ مسیر
بی آنکه بدانم
زندگی را
دوباره از کجا شروع کنم…
#دنیامباش
با خشم رو به مامان کردم و گفتم:
مامان!
بهت مـی گم نیست، چرا نمـی فهمـی؟
دستش رو تـوی هوا تکون داد.
مـی دونم، عزیزم!
خـودت رو عصبی نکن.
کلافه نگـاهش کردم.
مامان تـو کمد گذاشتـه بودم ولی حالا نیست.
ماهورا جان!
یه بار دیگـه بگرد شایـد درست نگشتی…
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان نگـهبان آتش
قسمت اول رمان فرار از خیانت
پریـدم وسط حرفش و گفتم:
گشتم همه جا رو.
درست هم گشتم.
حتی به چند تا از خدمتکـار ها گفتم که کمک کنن، پیـدا کنیم هر چی گشتن نبود!
نیست مامان اون همه طلا و پول نیست!
کنارم ایستاد.
این جوری که تـو عصبی هستی، حتما به کسی هم مشکوک شـدی.
آره؟
ازش دور شـدم.
ول کن مامان.
خب بگو بایـد یه کـاری بکنیم دیگـه.
سرم رو دور بار تکون دادم.
آره به یه نفر مشکوکم.
با تعجب گفت:
کی!
لب برچیـدم.
سمـیه.
با چشم های گرد شـده نگـاهم کرد.
پریـدم وسط حرفش و گفتم:
گشتم همه جا رو.
درست هم گشتم.
حتی به چند تا از خدمتکـار ها گفتم که کمک کنن، پیـدا کنیم هر چی گشتن نبود!
نیست مامان اون همه طلا و پول نیست!
کنارم ایستاد.
این جوری که تـو عصبی هستی، حتما به کسی هم مشکوک شـدی.
آره؟
ازش دور شـدم.
ول کن مامان.
خب بگو بایـد یه کـاری بکنیم دیگـه.
سرم رو دور بار تکون دادم.
آره به یه نفر مشکوکم.
با تعجب گفت:
کی!
لب برچیـدم.
سمـیه.
با چشم های …
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان بائو pdf از وحیـد معینی فر با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان وحیـد معینی فر مـیباشـد
موضوع رمان : عاشقانه
خلاصه رمان بائو
کتاب بائو به قلم وحیـد معینی فر، داستان دختری را به تصویر مـیکشـد که
در ابتدای ورود به دانشگـاه، دچار سانحهی تصادف اتـوبوس شـده و به کما مـیرود
بعد از آن حادثه، روح دختر وارد دنیای جدیـدی مـیشود و تمام ماجرای داستان
به تلاش دختر برای خروج از آن دنیا اختصاص مـییابد
همه جای کویر برایش ناشناختـه بود به یاد نمـیآورد که از کجا شروع کرده بود
به هر حال بایـد به همان سویی مـیرفت که پیرزن اشاره کرده بود دویـدن در این
صحرای عظیم برایش رنجآور بود مثل کویر سابق نبود که با اشتیاق به آن پا گذاشت
تـودههای ماسه پایش را مـیربودند و اجازهی حرکت را به او نمـیدادند ماسهها
باز از او دعوت مـیکردند که از گرمـیشان لذت ببرد؛ اما تا کی؟ لذتی نداشت دیگر
هر چه دختر جلو مـیرفت به غلظت ماسههای کویر و ترس دختر افزوده مـیشـد
با خـود احساس مـیکرد که مستقـیماً به قلب کویر مـیرود! اما ترس از برگشت به آن
خانهی عجیب او را مجبور کرده بود که فقط پیش برود؛ تپهی عظیمـی از ماسهها
را روبهرویش دیـد آفتاب بهسختی مـیتـوانست از بالای آن شعله بکشـد امـیـدوار
شـدن به دنیای پشت تپه احساس خـوبی بود! شایـد مـیتـوانست از کویر رهایی یابد
حرفهای پیرزن آزارش مـیداد چگونه امکـان داشت که او مرده باشـد! به همـین راحتی!
اگر اینگونه باشـد بایـد او در آسمانها باشـد، نه در این کویر مرده..
رمان پیشنهادی:
دانلود رمان کـاباره
قسمت اول رمان بائو
دوست داشت که تمام خاطرات کویر را بعدها مکتـوب کند. آن پیرزن و آن آینهی عجیبش را!
شایـد این حرفهایش جذابتر و شنیـدنیتر از حرفهای گذشتـهاش باشـد.
هرچند که دوستانش هم آن را باور نکنند…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان خـورشیـد سیاه pdf از معصومه رحمتی علمـی لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان معصومه رحمتی علمـی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه
خلاصه رمان خـورشیـد سیاه
با قاطعیت حرفم را قطع کرد و گفت: -نهر اصلا زشت نشـدی فردا صبح هم جراحی
پلاستیک روی صورتت انجام مـیشـه و از قبل هم خـوشگل تر مـیشی آرامش ذاتی اشر
تا حدودی باعث آرام شـدنم شـد -من دیگـه برمر تـو هم استراحت کن تا برادرت بیاد
پرستار از اتاق خارج شـد و من عمـیقا در فکر فرو رفتم “کسی که پرستار او را برادرم
مـیخـواند که بود؟ شایـد کـاروئل یا بران باشـدر اما احتمالش خیلی کم بود که بعد از آن همه
دردسر با این کـار همه چیز را برهم بزنند قرار بود از این به بعد چه کنم؟
رمان پیشنهادی:دانلود رمان عروس اعدامـی هستی صفرپور
قسمت اول رمان خـورشیـد سیاه
چطور از این کشور لعنتی خارج شوم؟” با ورود مرد حدودا سخی سخخخالهای که قدی
متـوسط و هیکلی ورزیـده داشت ر از دنیای فکر و خیال خـود بیرون آمدم
سلام جنیفرر حالت چطوره؟ “جنیفر جنیفر دیگر که بود؟” دستی به موهای کم پشت
جو گندمـی اش کشیـدر به طرفم آمد و کنار ت تم ایستاد جنیفر چرا چیزی نمـیگی؟
از دیـدن برادرت خـوشحال نشـدی؟ تنها راهر فعلا تظاهر بودر پس کردم لب ند بزنمر
اما مطمئن بودم زیر آن همه باند اثری از لب ند وجود نداشت -چرار خیلی ازدیـدنت
خـوشحال شـدمر نمـیخـوای بگی که من از کی بی هوش بودم؟ لب ند مضحکی به لب نشاند و
چشمکی زدر تازه چشمان قهوهای رنگش تـوجه ام را جلب کرد -بزار فردا جراحی پلاستیکت
انجام بشـهر وقتی برگشتیم خـونهر همه چیز رو برات تـوضیح مـیـدم خـوبه جنی؟ مـگر جز صبر کردن
راهی داشتم؟” -باشـه “اسمش چی بود؟” متـوجه سکوتم شـد و لب ندی زد که اصلا زیبا…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پرسه در شب pdf از کنت منت کریستـو لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان کنت منت کریستـو مـیباشـد
موضوع رمان: هیجانی/پلیسی/طنز/کلکلی/انتقامـی
خلاصه رمان پرسه در شب
این همـیشـه عشق نیست که مـیتـونه سر آغاز یه داستان باشـه یه انتقام هم مـیتـونه انتقامـی که سالهاست منتظرشـه
یه گروه خلاف کـار که کـارشون قاچاق مواد مخدره و یه جورایی هم دنبال انتقام از یه شخصیه
دوتا پلیس شر و شیطون که عاشق هیجان و بزن بزنن مسئولیت این پرونده رو به عهده مـیگیر
ولی از قضا انتقام….
رمان پیشنهادی:دانلود رمان آخرین مـیعاد محمد جواد اسدی
قسمت اول رمان پرسه در شب
بعد از پنج دقـیقه گرفتمش هر دوتامون وسط خـونه و نفس نفس مـیزدیم با همون لحن گفتم:
دی.دی.بلا.خره.گرف.تمت بلند شـدم رفتم تـو آشپز خـونه تا آب یخ بیارم لیوان رو برداشتم و پر از
آب کردم داشتم بر مـیگشتم که چشمم افتاد به صبحونه ماهان رو بعدا هم مـیتـونم حسابش
رو برسم فعلا گشنمه افتادم به جون صبحونه ساله سرگرد دایره ۵۲ خیل خب بزارین خـودمو
معرفی کنم بعدا دغدغه نشـه براتـون بنده آرمـین خرسند هستم جنایی سالشـه سرگرده ولی
خب چه کنیم دیگـه اون احمقـی هم که منو بیـدار کرد اسمش ماهانه ۵۲ الان مـیگین نه بابا یارو
سالشـه و سرگرد دومه پسر خالمه تـو ی تصادف پدر و مادرش رو از دست داده ۵۲ یه خـواهر هم دارم
کنکور داده و همـین روزا نتیجش مـیاد یعنی اصلا اوج استرس ماهان از اتاق اومد بیرون و صندل جلو
منو کشیـد عقب و درست رو به روم نشست و زل زد به خـوردن من نم پرو پرو به خـوردن ادامه دادم
نع اینطری نمـیشـه ..قاشق و انداختم گفتم :چتـه چه مرگتـه هان چرا اینطوری نگـا مـیکنی با نیش
باز نگـام کرد و گفت :دوتا خبر درم یه خـوب یه بد ..کدوم رو اول بگم اول…
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنیـد
دانلود رمان پایگـاه ویژه (جلد دوم) pdf از سارا هاشمـی با لینک مستقـیم
برای اندرویـد و کـامپیوتر و PDF
نویسنده این رمان سارا هاشمـی مـیباشـد
موضوع رمان:عاشقانه/اجتماعی
خلاصه رمان پایگـاه ویژه (جلد دوم)
این رمان کـاملا از ذهن نویسنده مـی باشـد و در زمان ما هیچ گونه واقعیتی ندارد
با ترس و شوک زده، چشم باز کرد تا مردمک های گشاد شـده اش ، خیره به سقف بماند
احساس کرد، صدای شبیه هق زدن از گلویش خارج شـد و بعد تـوانست نفس های
نامنظمش را هم بیرون بفرستد گویی، دست قدرتمندی روی سینه اش نشستـه بود
رمان پیشنهادی:دانلود رمان پایگـاه ویژه سارا هاشمـی
قسمت اول رمان پایگـاه ویژه جلد دوم
و قلبش هر لحظه مچاله تر مـی شـد به زحمت بزاق نداشتـه ی دهانش را قورت داد
و از دردی که مـیان گلویش پیچیـد، چشم بست اتاق تاریک بود، اما به خـوبی مـی دانست کجاست…
جسارت بیشتری پیـدا کرد و زبان روی لب های خشک شـده اش کشیـد و با افتادن پلک هایش روی هم،
بازدمش را عمـیق بیرون فرستاد تا ضربان قلبش کمـی آرام بگیرند گرچه کـار راحتی نبود!
وباره هر چه دیـده بود، پشت پلک هایش شکل گرفت و هر لحظه تعجبش بیشتر از قبل شـد!
با ترس و تردیـد چشم گشود و با گرفتن از کناره ی تخت، آهستـه بلند شـد دردی
که به یک باره تا گردنش کشیـده شـد، یک لحظه تمام کـابوس را از ذهنش دور کرد
کمـی نیم خیز ماند تا شایـد درد هم دست از سرش بردارد اما ، بی تاثیر بود پاهایش را به آرامـی از تخت آویزان کرد
و بعد نشست کشوی کنار تخت را باز کرد و با برداشتن بستـه ی قرص مسکنش، نگـاهش به لیوان خالی افتاد
با آهی که کشیـد، دو قرص را بیرون آورد و همان طور بلعیـد کمـی گردنش را پایین انداخت
لینک دانلود به درخـواست نویسنده حذف شـد
برای دانلود رمان روی لینک زیر کلیک کنید